کد مطلب:214799
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:316
علم به غیب
عن عبدالله بن المغیرة قال، كنت أنا و یحیی بن عبدالله بن الحسن، عند أبی الحسن علیه السلام، فقال له یحیی جعلت فداك، انهم یزعمون أنك تعلم الغیب؟ فقال: سبحان الله، ضع یدك علی رأسی، فوالله ما بقیت شعرة فیه و لا فی جسدی الا قامت. ثم قال: لا والله ما هی الا وراثة عن رسول الله صلی الله علیه و آله.
أمالی المفید مجلس 3 ح 5
ترجمه: ابن مغیره گفت: من و یحیی بن الحسن نزد امام هفتم علیه السلام بودیم، یحیی از آن حضرت پرسید كه: من فدای تو گردم، جمعی گمان می برند كه تو علم به غیب داری؟
امام فرمود: سبحان الله! دستت را به سر من بگذار كه سوگند به خداوند متعال، باقی نماند مویی در سرم و نه در بدنم مگر آنكه از عظمت این سخن برخاسته شد.
سپس فرمود: این چنین نیست، قسم به خداوند متعال، نیست این معنی مگر از راه وراثت از پیغمبر اكرم (ص).
[ صفحه 105]
توضیح:
در این مورد مطالبی را توضیح می دهیم:
1- غیب: در مقابل حضور و به معنی پوشیده شدن و مستور بودن باشد.
و برای حضور و یا غیب مراتبی تصور می شود:
أول - حضور در مكان مقابل، و یا غیبت از آن محل به نقطه دیگری كه مشهود نباشد، مانند غیبت از حضور در مدرسه، و نظر در اینجا به محسوس بودن نیست.
دوم - حضور در مقابل حواس ظاهری، و یا غیبت از حواس كه در مرأی و مسمع و ملمس و مشم قرار نگرفته باشد، چون بودن حیوانی در محلی كه دور از احساس قوای باصره و سامعه و لامسه و شامه است، خواه كنار بودن از لحاظ مكان باشد، یا از جهت زمان، یا از جهات دیگر، و مكان مورد توجه نیست.
سوم - از لحاظ آگاهی و علم: یعنی چیزی معلوم و مستحضر در ذهن بوده، و یا مجهول و ناشناخته باشد، اگرچه در رابطه موضوعی حاضر و مشهود باشد، مانند - و یقولون خمسة سادسهم كلبهم رجما بالغیب 18 / 22 - می گویند اصحاب كهف پنج تا هستند، و این حكم به غیب است.
چهارم - از لحاظ معارف و حقائق الهی كه با بودن زمینه و استعداد روحانی، از جانب پروردگار متعال افاضه شده، و برای بندگان مقرب شهود می گردد، و برای دیگران غیب است. مانند - عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أحدا الا من ارتضی من رسول 72 / 26. [1] .
پنجم - علوم غیبی مخصوص به پروردگار متعال: مانند آنچه مربوط باشد
[ صفحه 106]
به جزئیات آجال، عواقب امور أفراد، تقدیرات مخصوص، جریان بداء، خصوصیات عوالم ماورای طبیعت، و حقائق مخصوص در عالم لاهوت، و به طور كلی آنچه صلاح در علم به آن نیست، یا استعداد فهم آنها در أشخاص نباشد.
و این قسم از علوم غیبی قابل درخواست نبوده، و علم و تحمل آنها نیز برای دیگران مشكل و بلكه ممكن نباشد.
و أما سه قسم أول: قابل معرفت و تحقیق و شناسایی باشد. و در قسم چهارم نیز با تحصیل مقدمات مربوط و با اصلاح زمینه و مقتضی، می توان آنها را به دست آورد.
2- أنك تعلم الغیب: نظر به علم غیب مطلق است كه شامل همه أقسام و مراتب غیب می شود. و این معنی نسبت به مخلوق و فردی كه محدود و حادث و ضعیف و محتاج است: محال و ممتنع باشد، زیرا علم به غیب مطلق می باید از وجودی صورت بگیرد كه واجب مطلق و نامحدود و أزلی و أبدی و نامتناهی است.
و گفته شد كه: حقیقت علم احاطه است، و تا احاطه به همه عوالم و مراتب موجودات پیدا نشود: علم مطلق به شهود و غیب امكان پذیر نخواهد بود.
خداوند متعال می فرماید: عالم الغیب و الشهادة و هو الحكیم الخبیر 36 / 7، و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو 6 / 59. [2] .
3- فوالله ما بقیت شعرة: آری این نسبت مانند نسبت دادن الوهیت و نامحدود بودن و نامتناهی شدن و واجب مطلق و أزلی و أبدی گشتن است: به عبد مطلق
[ صفحه 107]
محدودی كه از خود چیزی نداشته (لا یملك لنفسه نفعا و لا ضرا) [3] و در مقابل مولای خود فانی و تسلیم كامل است.
4- الا وراثة عن رسول الله ص: اشاره است به آیه كریمه - عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أحدا الا من ارتضی من رسول - 72 / 26.
و معلوم شد كه: در چهار قسم أول از غیب، و بلكه در بعضی از موارد قسم پنجم نیز (استثناءا) كه مقتضی و زمینه و صلاح موجود باشد: شخص ولی مقرب پروردگار متعال، مورد افاضه و وحی و تعلیم قرار گرفته، و از قسمت معلومی از غیب را آگاه می شود.
و این معنی در حقیقت وراثت از مقام ولایت رسول اكرم (ص) است كه از جانب خداوند متعال داده می شود.
انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا - 5 / 55.
ولی شما تنها خدا و رسول خدا و آنانی هستند كه ایمان كامل دارند.
و در باب 19 قسمتی از علوم غیبی بحث خواهد شد.
[ صفحه 108]
[1] خداوند عالم به غيب است، و ظاهر نمي كند كسي را به غيب خود، مگر كسي را كه بپسندد او را.
[2] عالم غيب و شهادت است و او حكيم و آگاه است. و نزد او است كليدهاي غيب، نمي داند آنها را مگر او.
[3] مالك نمي شود براي خود سود و نه ضرري را.